آمار مشخص و دقیقی از شمار افرادی که خود را «بیخدا، آتئیست یا ندانمگرا» معرفی میکنند، در ایران و بسیاری دیگر از کشورهای اسلامی وجود ندارد. در ایران، جمهوری اسلامی بیخدایان را به رسمیت نمیشناسد و در صورت افشای اعتقاد، افراد آتئیست با خطر مجازات مرگ مواجه خواهند بود. به همین سبب واضح است که این گروه از افراد حتی با نزدیکترین و مورد اعتمادترین آدمهای زندگیشان درباره عقاید خود وارد گفتوگو نشوند.
اگر در ایران اقلیتهای مذهبی همچون بهاییان با تبعیضهای سیستماتیک از ابتداییترین حقوق شهروندی خود محروم میشوند، «خداناباوران و بیدینان» ایرانی حتی در زمره اقلیتهای دینی هم قرار نمیگیرند تا دستکم برخی از حقوق شهروندی خود را داشته باشند.
اغلب آتئیستهای ایران تنها در محافل خصوصی و شبکههای اجتماعی آنهم وقتی هویتشان آشکار نباشد، از خداناباوری خود حرف میزنند. با اینهمه جامعه ایران در حال پوستاندازی است. گوناگونی سبکفکر و زندگی ایرانیان به مرحلهای رسیده که سرکوب آن مدتهاست، ناممکن و دشوار شده است.
هزینه آشکار کردن عقیده برای ما بیشتر روانی است
«شعله»، زن جوان ۳۰ ساله ساکن ایران خود را خداناباور معرفی میکند. او درباره شرایط اعتقادی خانواده خود به ایرانوایر میگوید: «بخش عمده روزهای نوجوانی و بزرگسالی من در شهر اصفهان گذشته است. شهری که خاستگاه مذهبی دارد و من هم به واسطه بزرگ شدن در ساختار سنتی و مذهبی این شهر با لایههای سنت و مذهب آشنا بودم؛ اما خانواده مذهبی ندارم. پدرم به هیچ مذهبی اعتقاد ندارد؛ اما خدا را باور دارد. مادرم مسلمان است و نماز میخواند؛ اما به شدت به آزادی عقیده معتقد است. با اینهمه من به واسطه حضور در یک جامعه سنتی بهخصوص در دوره نوجوانی روزه میگرفتم، مسجد میرفتم.»
این زن جوان با تاکید بر این نکته که پدرش باورهای مذهبی نداشته است، میگوید: «پدرم بسیار مردسالار و قلدر است. مذهبی نیست؛ اما به هیچوجه برنمیتابد که کسی به او بگوید، بیشتر از او میداند. غیرمذهبی بودنش هم بر مبنای آگاهی و اطلاعات نیست. به همین سبب وقتی رفتارهای من را میدید، به من آگاهی خاصی نمیداد و برای همین هم من تحت تاثیر فضایی که در آن رشد کرده بودم، بعضی از اعمال مذهبی را انجام میدادم.»
شعله در پاسخ به این پرسش که آیا حلقه امنی در اطراف او هستند که از خداناباوری او اطلاع داشته باشند یا نه، میگوید: «من اساسا آدم محافظهکاری نیستم؛ اما آنقدر وقتی در جمع نزدیکانم هستیم، بحث بر سر مسائل مختلف اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در میگیرد که حاضر نیستم، برای مطرح کردن عقیدهام هم هزینه بدهم. البته منظورم این نیست که با من وارد بحث میشوند؛ چون این افراد کسانی هستند که من در کنارشان احساس امنیت میکنم، اما میدانم علیرغم اتفاق نظر، بسیاری از آنها من را یک فرد افراطی در نظر میگیرند و بعد حرفهایی را که پیش از این در مورد مسائل سیاسی و اجتماعی از من میپذیرفتند، به همین دلیل نخواهند پذیرفت. یعنی اطلاع آنها از خداناباوری من رابطههای محدود و اندک من را تحت تاثیر قرار خواهد داد.»
شعله میگوید، تقریبا در همه جا خداناباوری خود را پنهان میکند: «حتی در برابر افراد نزدیک به خودم که نه مذهبی هستند نه سیاستهای نظام حاکم را ذرهای قبول دارند، وقتی از خداناباوری من مطلع میشوند، وارد فاز نصیحت میشوند. بنابراین من جایی حرف میزنم که خیلی هزینهای برایم نداشته باشد.
او منظورش را از «هزینه» چنین تشریح میکند: «هزینه این نیست که چیز خاصی را از دست بدهم یا امکاناتی از من دریغ شود. بلکه بیشتر از نظر روانی برای من هزینه دارد. همین که من و اندیشهام به عنوان یک تفکر مستقل به رسمیت شناخته نشوم، برای من غیرقابل تحمل است. حتی گاهی محبت اطرافیان به این دلیل از ما دریغ میشود. به اشکال مختلف تحت فشار قرار میگیریم که عقیده آنها را بپذیریم یا دست از افراط برداریم. اگر حداقل نزدیکانمان این طور هزینههای روحی و روانی برایمان نمیتراشیدند و توی این حلقه خودمان بودیم، چقدر زندگی زیباتر بود.»
آغاز خداناباوری با شناخت هویت جنسی
«علی» در یک خانواده سکولار و غیرمذهبی رشد کرده و بزرگ شده؛ اما محل زندگیاش یکی از مذهبیترین شهرهای ایران بوده است. او درباره اینکه چطور شد که بیدینی و خداناباوری برایش به دغدغه بدل شد، به ایرانوایر میگوید: «یادم هست در دوران نوجوانی در مدرسه دوستانی داشتم که بعد از رسیدن به سن تکلیف اگر فرایض دینی را اجرا نمیکردند، با واکنشهای تند والدین و گاهی خشونت فیزیکی با آنها برخورد میشد. همزمان دوستی داشتم که گرایش جنسی متفاوتی داشت و من چون داشتم خودم را کشف میکردم، خیلی او را خوب میفهمیدم. وقتی درباره خودش با من حرف زد، من کمی تحقیق کردم و با خودم گفتم، خدایی که همه دارند میگویند آفریننده همه چیز است، ما را هم آفریده. پس چرا آنقدر همه میخواهند ما را عوض کنند؟ چرا ما را به عنوان یکی از آفریدهها نمیپذیرند؟»
به گفته علی برخی صفاتی که برای «خدا» در کتاب مقدس مسلمانان برشمرده شده و مجازاتهایی که برای تخطی از دستورات دین وضع شده با کرامت انسانی مغایر است و همین او را بیشتر از مذهب و پرستش خدا دور کرده است: «القابی مثل منتقم، جبار، متکبر هیچ رابطهای با تعاریف آفریننده بخشنده و مهربان نداشت. همین صفات توجیهی بود برای مجازات حد و قتل و گرفتن جان برای هر کسی که آفریده اوست، اما شبیه دیگری نیست.»
این شهروند خداناباور درباره چالشهایی که گفتوگو درباره باورهایش در جامعه برایش بهوجود میآورد، میگوید: «نه تنها ما خداناباوران حتی افرادی که خدا را باور دارند اما به دین و مذهب مشخصی باور ندارند، در جامعه ایران با مشکلات و چالشهای مختلفی مواجه هستند؛ اما بزرگترین آن همین تظاهر کردن و عدم ابراز عقیده است. آتئیسم البته مثل مذاهب دیگر تشویقی نیست که مثلا من بیایم بگویم ای مردم بیایید شما را با آتئیسم به مقام انسانیت میرسانیم که حکومت نگران آن باشد. انسانها خودشان با تحقیق و دانایی به آن میرسند؛ اما با اینهمه به دلیل قوانین برآمده از شریعت همین ابراز عقیده ممکن است به قیمت جان شهروندان خداناباور تمام شود.»
به گفته علی بهترین اتفاقی که در این مقطع ممکن است برای خداناباوران بیفتد «گوش دادن» است: «من از انتقاد استقبال میکنم. یعنی اینکه کسی بیاید بگوید، به نظر من فلان موضوع در آتئیسم درست نیست. میشود نشست، بحث کرد، استدلال کرد و به نتیجه رسید؛ اما اینکه آدمها و دوستان نزدیک در مواجهه با من سریع از در نصیحت وارد میشوند، اگر نشد تهدید میکنند و خیلی وقتها حتی مجازات برایم تعیین میکنند، خیلی گران برایم تمام میشود. درست مثل وقتی که من درباره اقلیتهای جنسی و جنسیتی حرف میزنم. به ما میگویند ما هویت شما را قبول داریم؛ ولی کاری نکنید که برایتان بد بشود. این یعنی چه؟ در مورد عقیده هم همین اظهارنظرها را میشنویم.»
نظرسنجیها چه میگویند؟
سال ۱۳۹۹ موسسه «گمان» یک نظرسنجی منتشر کرد که نتایج آن تاملبرانگیز است. طبق این نظرسنجی که بیش از ۵۰ هزار پاسخدهنده داشته و ۹۰ درصد آنها هم در ایران زندگی میکردند، علیرغم سلطه روحانیون شیعه طی چهاردهه گذشته، تنها ۳۲ درصد از پاسخدهندگان خود را «مسلمان شیعه» میدانند.
گروه «مطالعات افکارسنجی ایرانیان» سطح اطمینان نتایج این نظرسنجی را ۹۵ درصد و قابل تعمیم به کل جمعیت ایران دانسته و نوشته است که بر اساس نتایج این نظرسنجی ۷۸ درصد ایرانیان به خدا باور دارند، اما فقط ۲۶درصد به ظهور منجی بشری، که از اعتقادات اصلی شیعه دوازده امامی است، معتقدند.
علاوه بر این ۹ درصد جامعه خود را خداناباور (آتئیست) تعریف کرده و حدود ۲۲ درصد جامعه نیز خود را به هیچ یک از گرایشهای دینی نزدیک نمیدانند. با اینهمه شهروندان آتئیست از حق ابراز عقیده محروماند و قاطبه جامعه از به رسمیت شناختن آنها اجتناب میکند.
توانا: آموزشکده جامعه مدنی ایران، موسسهای پیشگام در زمینه آموزش آنلاین است. توانا در تاریخ ۱۷ می سال ۲۰۱۰ با هدف حمایت از شهروندی فعال و رهبری مدنی در ایران از طریق راههای گوناگون برای آموزش شهروندی و برنامههای ظرفیتسازی برای جامعه مدنی، شروع به کار کرد. چشمانداز توانا دستیابی به جامعهای آزاد و باز برای ایرانیان است، جامعهای که در آن هر ایرانی از فرصتهای برابر، عدالت و آزادیهای کامل مدنی و سیاسی بهرهمند شود.
پروژه رواداری در صدد است تا منبع الهامی باشد برای پلورالیسم (چندفرهنگی)، آگاهی، آزادی مذهبی و به رسمیت شناختن تفاوت در میان شهروندان. پروژه رواداری با تهیه و استفاده از مجموعه متنوعی از منابع آموزشی به زبانهای فارسی، عربی و انگلیسی، بر نقش هر فرد برای مقابله با نفرت تاکید داشته و به برشمردن فواید زندگی روادارانه در جامعهای باز و آزاد میپردازد. پروژه روادری از طریق آموزش سعی دارد تا جلوی اذیت و آزار و نسلکشی [اقلیتها] را گرفته و بذرهای بنیادین جامعهای پایدار و متنوع را در خاورمیانه بزرگ کاشته و پرورش دهد.