دمیدن روح امید: جنبش حقوق همجنس‌گرایان در آمریکا

شما اینجا هستید

در سال ۱۹۷۷، پس از انتخاب هاروی میلک، به عنوان عضو هیئت نظار شهر سان‌فرانسیسکو، سیاست در این شهر با یک طوفان مواجه شد. انتخاب میلک به عنوان اولین فرد آشکارا همجنس‌گرا به یک مقام عمومی در ایالات متحده، یک پیروزی آشکار علیه کلیشه‌های ضد همجنس‌گرا بود. توانایی میلک برای بسیج همجنس‌گرایان و غیرهمجنس‌گرایان به شکست یک پیشنهاد همه‌پرسی در سطح ایالت، برای محدود کردن شدید حقوق استخدامی همجنس‌گرایان منجر شد. گرچه میلک یازده ماه پس از انتخاب به قتل رسید، میراث وی در مبارزه برای حقوق همجنس‌گرایان، الهام‌بخش نسل تازه‌ای از فعالان مدنی در ایالات متحده، مبارزه برای برابری جنسیتی و بسط آزادی‌های مدنی برای همجنس‌گرایان زن و مرد شد.

 

 بینش و انگیزه

در نیمه‌ قرن بیستم، هنوز همجنس‌گرایان در ایالات متحده مورد تبعیض حقوقی و اجتماعی واقع می‌شدند. اما در سال ۱۹۶۹، طی حمله‌ پلیس به یک میخانه‌ همجنس‌گرایان، آنها به جای فرار از دست نیروهای حکومتی، از حق خود برای حضور در میخانه‌های همجنس‌گرایان دفاع کرده و به اعتراض به رفتار پلیس پرداختند.1 شورش‌های پس از حمله که به شورش‌های استون وال (نام یک میخانه) مشهور شد، قساوت پلیس را در معرض دید عموم قرار داد و جرقه‌ اولین سازمان حقوق همجنس‌گرایان در ایالات متحده را زد. این سازمان «جبهه‌ آزادی همجنس‌گرایان» نام داشت و هویتی ضد جنگ، مدافع حقوق مدنی و ضد وضعیت موجود سیاسی داشت.2 در همین دوره بود که همجنس‌گرایان آمریکا به طور انبوه به ساحل غربی این کشور و بالاخص به سان‌فرانسیسکو انتقال یافتند.

هاروی میلک یکی از مهاجران اولیه به محله‌ مداراگر کاسترو در سان‌فرانسیسکو بود. او در آنجا آشکارا به عنوان یک همجنس‌گرا با شریک زندگی‌اش زندگی می‌کرد.3 اما حتی در این ناحیه‌ «مداراجو» جامعه‌ همجنس‌گرایان با تبعیض از سوی صاحبان کسب و کار محلی، هم به عنوان مشتری و هم به عنوان استخدام‌شونده مواجه بودند. میلک در سیاست محلی درگیر شده و برای یک مقام عمومی خود را نامزد کرد تا به تشویق برابری و پیش‌برد حیات کارگران و اقلیت‌های سان‌فرانسیسکویی بپردازد.

اهداف و مقاصد

میلک با توجه به تاریخ دیگر گروه‌های اقلیت در آمریکا، می‌دانست که تنها راه دست‌یابی به برابری برای یک فرد همجنس‌گرا انتخاب او به یک مقام عمومی بود. بنا به نظر میلک «تفاوتی مهم میان یک دوست و یک فرد همجنس‌گرا وجود دارد؛ دوستی در یک مقام عمومی و فردی همجنس‌گرا در مقام عمومی و این هنوز یک تفاوت حیاتی است. ... دیگر کافی نیست که دوستانی به نمایندگی از خود داشته باشیم. بدون توجه به آنکه آن دوست تا چه حد خوب باشد.»4

میلک پس از باختن در سه رقابت اول انتخاباتی‌اش، به عنوان مقام ناظر سان‌فرانسیسکو در سال ۱۹۷۷ انتخاب شد. میلک به عنوان اولین مرد همجنس‌گرای انتخاب شده به یک مقام عمومی در ایالات متحده، به نقطه‌ای قابل توجه در مبارزه برای حقوق همجنس‌گرایان دست یافته بود. اما برای میلک، بردن انتخابات در عین اهمیت تاریخی آن فقط اولین گام در برنامه‌ وی برای حقوق همجنس‌گرایان و برابری بود. میلک نه فقط به دنبال تغییر کلیشه‌های موجود در مورد همجنس‌گرایان بلکه پیشبرد یک چهارچوب قانونی بود که همجنس‌گرایان را حمایت کند، از جمله تصویب منشور حقوق همجنس‌گرایان و مقابله با یک مجموعه از قوانین که آزادی‌های سیاسی و مدنی همجنس‌گرایان را محدود می‌ساخت.5

رهبری

 

میلک پیش از پیشتازی در مبارزه برای حقوق همجنس‌گرایان، همانند اکثر مردان همجنس‌گرا یک زندگی دوگانه داشت: مخفی کردن هویت جنسی خود در طول روز و سپس رفتن به خانه و زندگی در کنار شریک خانگی خود. میلک که یک بار در جریان ضدفرهنگ موجود در دهه‌ ۱۹۶۰ و جنبش رهایی حقوق همجنس‌گرایان در سال ۱۹۷۲ درگیر شده بود اکنون متعجب بود که علی‌رغم جمعیت بزرگ همجنس‌گرایان سان‌فرانسیسکو، نابرابری‌های شدیدی هنوز وجود دارند.6 او به عنوان یک پیشه‌ور کوچک، الهام‌بخش دیگران برای بایکوت آن دسته از صاحبان کسب و کار شد که علیه همجنس‌گرایان رفتار تبعیض‌آمیز داشتند. میلک توانست جامعه‌ همجنس‌گرایان سان‌فرانسیسکو را از طریق فرهمندی و مهارت‌های بسیج مدنی متحد سازد. یکی از حامیان وی می‌گوید: «هاروی توانست مردم را به تحرک وا دارد. او مثل یک میله‌ رعد و برق بود؛ در خودش الکتریسیته داشت.»7

میلک از مهارت‌های شگفت‌آور خود در سخنوری برای خطاب قرار دادن مخالفان خود، بهره می‌گرفت و در همین حال برای دفاع از حقوق برابر استدلال می‌کرد. شاید بهترین مثال در این زمینه سخنرانی میلک در روز جشن آزادی همجنس‌گرایان در ژوئن ۱۹۷۸ باشد. او در آنجا اعلام کرد: «بر روی مجسمه‌ آزادی نوشته شده: «به من انبوه جمعیت خسته، فقیر و سر در گریبان خود را که آرزوی آزادی دارند بدهید...» در اعلامیه‌ استقلال آمده است: «همه‌ انسان‌ها برابر خلق شده‌اند و به آنها حقوق سلب‌ناشدنی مشخصی اعطا شده است...» و در سرود ملی ما آمده است: «آی، بگو به آن بیرق پر ستاره که بر فراز سرزمین آزادی به اهتزاز درآید.» و این برای آقای بریگز و خانم برایانت و همه‌ افراد متعصبی که هستند: این همان چیزی است که آمریکا خوانده می‌شود. هرچه قدر هم که سخت تلاش کنید، نمی‌توانید این واژه‌ها را از اعلامیه‌ استقلال پاک کنید. هر چه قدر هم که سخت تلاش کنید نمی توانید این کلمات را از روی پایه‌ مجسمه‌ی آزادی بردارید و هرچه قدر هم که سخت تلاش کنید، نمی‌توانید سرود بیرق پر ستاره را بدون آن کلمات بخوانید. این همان چیزی است که آمریکا خوانده می‌شود. آمریکا را دوست بدارید یا ترکش کنید.»8

میلک، بالاخص از جوانان همجنس‌گرایی که پس از انتخاب وی به سراغش می‌آمدند الهام می‌گرفت. مبارزه‌ میلک برای کسب یک مقام عمومی به جوانان ناامید و از خود بیگانه، امید می‌بخشید و این انگیزه‌ای جدی برای تداوم مبارزه‌ آنها برای برابری بود. میلک برای روشن کردن انگیزه‌ بنیادین خود برای فرصت‌های برابر اغلب به دو نوجوان همجنس‌گرا که با وی از ریچموند در ایالت مینه‌سوتا و آلتونا در ایالت پنسیلوانیا تماس گرفتند، اشاره می‌کند: «تنها چیزی که آنها باید مد نظر داشته باشند امید است و شما باید به آنها امید بدهید. امید به دنیایی بهتر، امید به فردایی بهتر، امید به مکانی بهتر برای کسانی که تحت فشار زیادی در منطقه‌ خود هستند تا بتوانند به آنجا پناه بیاورند...شما باید به مردم امید بدهید.»9

فضای مدنی

اف.بی.آی و ادارات پلیس محلی در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، به پرونده‌سازی برای فعالان همجنس‌گرا می‌پرداختند. در همین حال ادارات پست، نشانی‌های افرادی را که مطالب مرتبط با همجنس‌گرایی را دریافت می‌کردند ثبت می‌کردند. حکومت‌های ایالتی، قوانینی تصویب کردند مبنی بر بستن میخانه‌های خدمات‌دهنده به همجنس‌گرایان؛ آنها محل‌های تجمع را از مردان و زنان همجنس‌گرا «پاک» می‌کردند.

پس از شورش‌های استون وال در سال ۱۹۶۹، ایالات متحده را بحثی عمومی در مورد حقوق همجنس‌گرایان فرا گرفت. گرچه جیمی کارتر با برنامه‌ دفاع از حقوق بشر به ریاست جمهوری در سال ۱۹۷۶ انتخاب شد و بسیاری از ایالات قوانینی داشتند که از همجنس‌گرایان زن و مرد در برابر تبعیض حمایت می‌کرد، محافظه‌کاران در مقابل، در پی تقویت کلیشه‌های ضد همجنس‌گرایان بودند. در سال ۱۹۷۷، پیشنهادی از سوی آنیتا برایانت مطرح شد تا قانون ناحیه‌ دِید، در ایالت فلوریدا مبنی بر منع تبعیض بر اساس جهت‌گیری جنسی نقض شود. این قانون با رأی اکثریت به تصویب رسیده بود. جنبش حقوق همجنس‌گرایان با مشکلاتی از این دست در شهرهایی در ایالات مینه سوتا، کانزاس و اورگون مواجه شد.10

پیام و مخاطب

از نظر هاروی میلک، تنها راه پایان بخشیدن به تبعیض علیه همجنس‌گرایان در امریکا، شکستن قالب‌های موجود و وارد شدن به سیاست محلی بود. بر همین اساس، جنبش حقوق همجنس‌گرایان تلاشی از پایین را برای انتخاب میلک به هئیت نظار شهر سان فرانسیسکو آغاز کرد؛ اولین تلاش‌های وی ناموفق بودند اما میلک به تدریج یک پایگاه حمایتی در حال رشد را برای خود شکل داد. گزارشگری به نام جان کلاود می‌گوید: «میلک ایده‌‌ای قدرتمند داشت: او برای حمایت باید به سراغ پایینی‌ها می‌رفت و نه بالایی‌ها. او انبوه در حال رشد همجنس‌گرایان در «سدوم کنار دریا» را قانع کرد که آنها می‌توانند نقشی در رهبری شهر داشته باشند و آنها «تابلوهای تبلیغاتی انسانی» را در شهر، کنار گذرگاه‌ها شکل دادند. آنها برای انجام این کار به صورت‌هایی ظاهر شدند که پیش از آن غیرقابل تصور می‌آمد. کار آنها بسیار موثر بود.»11 میلک به سراغ هر کسی در آن ناحیه که گوش شنوایی داشت رفت و مغازه‌ دوربین‌فروشی خود را به محلی برای ثبت نام رسمی افراد برای رای دادن تبدیل کرد و چندین تظاهرات را برای حقوق همجنس‌گرایان به راه انداخت.

در نوامبر ۱۹۷۸، پس از وارد شدن میلک به هیئت نظار، او با یک قانون ضد همجنس‌گرایان، مشهور به اقدام بریگز یا پیشنهاد شمارۀ ۶ مواجه شد. این قانون، همجنس‌گرایان را از تدریس در مدارس منع می‌کرد. به خاطر آنکه این قانون کل ایالت کالیفرنیا را پوشش می‌داد، میلک متوجه شد که تنها راه قانع کردن کالیفرنیایی‌ها برای عدم اخراج همجنس‌گرایان به دلیل جهت‌گیری جنسی آنها، این بود که همجنس‌گرایانی که در خفا این شرایط را داشتند، جهت‌گیری خود را آشکار می‌کردند. میلک اصرار داشت که همجنس‌گرایان در کل ایالات متحده از خفا بیرون آمده و حتی اعلام کنند «اگر قرار است گلوله‌ای به مغز من وارد شود بگذار درِ همه‌ پستو‌ها را منهدم سازد.»12پیشنهاد همه‌پرسی شماره‌ ۶ در ۷ نوامبر ۱۹۷۸ با بیش از یک میلیون رای شکست خورد، در حالی که هم رونالد ریگان و هم رئیس‌جمهور جیمی کارتر از مدارای نوینی با همجنس‌گرایان در کل کشور دفاع می‌کردند.13

میلک همچنین باور قدرتمندی به عدم خشونت داشت که این امر تا حد زیادی به راهبرد پیام‌رسانی وی باز می‌گشت. همان‌طور که برادرزاده  وی، استوارت میلک، می‌گوید: «تعهد وی به عدم خشونت در هسته‌ اصلی کارهایش قرار داشت.»14 میلک از جعبه‌ حباب صابون و بوق شاخ گاوی‌اش استفاده کرده و به همراه جامعه‌ همجنس‌گرایان در راهپیمایی هزاران نفری شهر سان فرانسیسکو شعار می‌داد «اسم من هاروی میلکه و من اینجا هستم تا شما را به همکاری فرا بخوانم.» اما او هیچ‌گاه اجازه نمی‌داد حامیانش از کنترل خارج شوند.15 پس از انتخاب شدن، میلک کار سازمان‌دهی خیابانی را به گروه‌های مردمی وا نهاد که تظاهرات را تا ساختمان شهرداری هدایت می‌کردند و آنجا میلک ظاهر شده و به آرام کردن جمعیت می‌پرداخت.

تظاهرات اعتراضی و جنبش‌های از پایین، تاکتیک‌هایی کلیدی در مبارزه‌ میلک بودند اما نقطه‌ اصلی راهبرد او بهبود زندگی شهروندان بود، حتی اگر این به معنی حل مشکلات بنیادین ساکنان شهر می‌بود. به عنوان مثال، میلک آشکارا اعلام می‌کرد که «هر کس بتواند مشکل مدفوع سگ‌ها (در شهر) را حل کند، می‌تواند به عنوان شهردار سان فرانسیسکو انتخاب شود، حتی می‌تواند رئیس‌جمهور ایالات متحده شود.»16 میلک توصیه‌ خودش را جدی گرفت و از طرحی دفاع کرد که صاحبان سگ را وادار می‌کرد مدفوع سگ خود را بردارند. او یک کنفرانس مطبوعاتی سازمان داد که در آن آگاهانه بر مدفوع سگ قدم گذاشت تا نکته‌ خود را روشن سازد. این کار ساده در ملاء عام، روال کار میلک را به عنوان یک سیاستمدار تعریف کرد، نه فقط به خاطر آنکه وی می‌دانست چگونه توجه رسانه‌ها را به طرح و برنامه‌ خود جلب کند بلکه به خاطر آنکه این امر، تمایل وی را برای حل مشکلات روزمره‌ سان‌فرانسیسکویی‌ها بیان می‌کرد.

فعالیت‌های فراگستر

میلک به سرعت دریافت که مبارزه  وی برای برابری، نه فقط از سوی همجنس‌گرایان بلکه از سوی طبقه‌ کارگر غیرهمجنس‌گرا، رای‌دهندگان پیرو اقلیت، نیز حمایت می‌شود، کسانی که بخش عمده‌ای از جمعیت رای‌دهندگان در سان فرانسیسکو را تشکیل می‌دادند. بنا به گزارش مجله‌ جامعه‌ همجنس‌گرایان به نام مدافع «(میلک) جامعه‌ همجنس‌گرایان را در قالب یک بلوک رای‌دهنده‌ متحد شکل داد و برنامه‌ عامه‌گرایانه‌ وی که خانواده‌های غیرهمجنس‌گرا، رای‌دهندگان طبقه‌ کارگر و شهروندان سالخورده را جذب می‌کرد، یک پایگاه قدرتمند برای وی فراهم می‌کرد.»17

میلک از آغاز فعالیت سیاسی‌اش، به دنبال اتحاد با کسب و کارهای محلی خارج از جامعه‌ همجنس‌گرایان بود. به عنوان نمونه، اتحادیه‌های کارگران محلی، سال‌ها تلاش کرده بودند شرکت آبجوی کورز را به خاطر عدم جواز اتحادیه، بایکوت کنند در حالی که جامعه‌ همجنس‌گرایان نیز از سوی همان شرکت مورد تبعیض استخدامی واقع شده بود. با توانایی میلک برای کنار هم قرار دادن این دو جامعه، ائتلاف منحصر به فردی، با موفقیت شکل گرفت و محصولات کورز را از همه‌ میخانه‌های ناحیه‌ کاسترو در سان فرانسیسکو حذف کرد. همین نوع همکاری بود که به موفقیت‌های میلک و جامعه‌ همجنس‌گرایان منجر شد؛ طبق نظر کلیو جونز، یک فعال همجنس‌گرا و دوست نزدیک میلک، «او در هر جامعه‌ای تعدادی از افرادی را که می‌خواستند ما را به اتاق نشیمن و کلیسای خود برای گفتگو دعوت کنند، پیدا می‌کرد. تلاش هاروی برای برقراری ارتباط، تاثیری بلند مدت و قابل توجه بر سیاست پیشرو و خود جامعه‌ مردان و زنان همجنس‌گرا داشت. اگر شما به عکس‌های روزهای آغازین راهپیمایی‌های همجنس‌گرایان نگاهی بیندازید، تقریبا همه جوانان سفیدپوست با موی بلند بودند. تکثر امروز برای من فوق‌العاده است.»18

متاسفانه فعالیت سیاسی هاروی میلک، در ۲۷ نوامبر ۱۹۷۸ به نحوی سوگمندانه به پایان رسید. او و شهردار سان‌فرانسیسکو، جرج ماسکون، در این روز توسط دَن وایت کشته شدند. وایت یکی از ناظران قبلی و معترض شهر بود که خواستار بازگشت به شغل خویش پس از استعفای خود شده بود. علی‌رغم مرگ میلک، ائتلاف پیشروی وی در سیاست سان‌فرانسیسکو، میراثی از مدارای همجنس‌گرایان در سان‌فرانسیسکو و مدلی برای دفاع از حقوق همجنس‌گرایان در سراسر ایالات متحده به یادگار گذاشت. کاری که وی در ارتقای مدارا و برابری انجام داد، باعث اعطای مدال ریاست جمهوری آزادی در سال ۲۰۰۹ به وی، پس از مرگش شد. مجله‌ تایم نیز وی را به عنوان یکی از افراد موثر قرن بیستم معرفی کرد. پس از آن، ایالت کالیفرنیا روز ۲۲ می را که روز تولد وی است به عنوان تعطیل رسمی اعلام کرد.

در سال ۲۰۰۸، فیلمی از زندگی وی با عنوان میلک، در هالیوود به صحنه آمد. این فیلم صدای میلک را در میان جنبش امروزین همجنس‌گرایان در ایالات متحده آورد. این فیلم در هشت مقوله، نامزد اسکار شد و دو اسکار برای بهترین بازیگر مرد و بهترین فیلمنامه‌ غیراقتباسی دریافت کرد. داستین لنس بِلَک- فیلمنامه‌نویس- در سخنرانی مراسم اسکار، پس از اعلام برنده شدنش، از تجربه‌ خود با داستان میلک گفت: «من داستان هاروی میلک را شنیدم و این داستان به من امید داد. این داستان به من امید داد که زندگی خودم را بکنم. این داستان به من امید داد که یک روز می‌توانم آشکارا همان باشم که هستم...» میراث هاروی میلک، علی‌رغم مرگ سوگناک وی در سال ۱۹۷۸، از طریق آکادمی حقوق مدنی هاروی میلک زنده است. این آکادمی یک مدرسه‌ در ناحیه‌ کاسترو سان‌فرانسیسکو است که تاکیدش بر آموزش مبارزه‌ غیرخشونت‌آمیز و مدارا است.19   

 

Learn More

News & Analysis

Cloud, John. “The Gay March: A New Generation of Protesters.” Time Magazine. October 12, 2009.

Cloud, John. “The Pioneer Harvey Milk.” Time Magazine. June 14, 1999.

Cohen, Bennett. “The Whole Milk.” San Francisco Magazine. November, 2008.

Cohen, Bennett and Heather Smith. “The Harvey Milk Effect.” San Francisco Magazine. November, 2008.

Fejes, Fred. “The Briggs Initiative Goes National.” The Gay and Lesbian Review Worldwide. July/August, 2008.

Gilleran, Luke. “Who Was Harvey Milk and Why Is He Important? The Times of Harvey Milk.” Triangle Community Center.

Gilleran, Luke. “Who Was Harvey Milk and Why Is He Important? Power to the People!” Triangle Community Center.

Harvey Milk Civil Rights Academy Official Website.

Hope, Randy. “Remembering Harvey Milk.” Gay and Lesbian Times. May 21, 2009.

Ledbetter, Les. “Bill on Homosexual Rights Advances in San Francisco.” New York Times. March 22, 1978.

Martin, Michael. “The Resurrection of Harvey Milk.” The Advocate. November, 2008.

Nolte, Carl. “City Hall: Slayings 25 Years Later.” San Francisco Chronicle. November 26, 2003.

Obstacles to Equality: Government Responses to the Gay Rights Movement in the United States.

Pierceson, Jason. “The Rise and Stagnation of Gay Rights in American Political Development.” Midwest Political Science Association Annual Conference. April 12-15, 2007.

Signorile, Michelangelo. “A Journey Through Our Gay Century.” The Advocate. January 18, 2000.

Romero, Francis. “The Presidential Medal of Freedom.” Time Magazine. August 12, 2009.

Ulaby, Neda. “'Gotta Give 'Em Hope': The Legacy Of Harvey Milk.” NPR. November 11, 2008.

Wikipedia. “Harvey Milk.”

“Nation: Another Day of Death.” Time Magazine. December 11, 1978.

“Time 100 Persons of the Century.” Time Magazine. June 14, 1999.

Books

Arethra, David. No Compromise: The Story of Harvey Milk. Greensboro, NC: Morgan Reynolds Publishing, 2009.

Clendinen, Dudley and Adam Nagourney. Out for Good: The Struggle to Build a Gay Rights Movement in America. New York, NY: Touchstone, 1999.

Shilts, Randy. The Mayor of Castro Street: The Life and Times of Harvey Milk. New York, NY: St. Martin’s Press, 1982.

Multimedia

Epstein, Rob. “The Times of Harvey Milk.” Hulu, 1984.

Van Sant, Gus. “Milk.” Focus Features, 2008.

“Dustin Lance Black 2009 Best Screenplay Oscar Acceptance Speech - Milk.” Youtube.

Footnotes
[1] Dudley Clendinen and Adam Nagourney. Out for Good: The Struggle to Build a Gay Rights Movement in America. New York, NY: Touchstone, 1999. 22-24.
[2] Ibid. 31.
[3] Cloud, John. “The Pioneer Harvey Milk.” Time Magazine. June 14, 1999.
[4] Shilts, Randy. The Mayor of Castro Street: The Life and Times of Harvey Milk. New York, NY: St. Martin’s Press, 1982. 362.
[5] Ibid.
[6] Hope, Randy. “Remembering Harvey Milk.” Gay and Lesbian Times. May 21, 2009.
[7] Martin, Michael. “The Resurrection of Harvey Milk.” The Advocate. November, 2008.
[8] Shilts 371.
[9] Ibid. 363.
[10] Fejes, Fred. “The Briggs Initiative Goes National.” The Gay and Lesbian Review Worldwide. July/August, 2008.
[11] Cloud.
[12] Ibid.
[13] Ibid.
[14] Hope.
[15] Epstein, Rob. “The Times of Harvey Milk.” Hulu, 1984.
[16] Shilts 203.
[17] Martin.
[18] Cohen, Bennett and Heather Smith. “The Harvey Milk Effect.” San Francisco Magazine. November, 2008.
[19] Francis Romero. “The Presidential Medal of Freedom.” Time Magazine. August 12, 2009“Time 100 Persons of the Century.” Time Magazine. June 14, 1999Harvey Milk Civil Rights Academy Official Website; Hope.

آيا می‌دانستيد؟

در اوایل قرن بیستم میلادی، گروه کو کلاکس کلان مسئول مرگ هزاران نفر از آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار بود، و نمادهای آن -مانند صلیب سوزان- القاگر وحشت و ترس در سراسر کشور بود. اما در سال ۱۹۴۶، ضربه قابل توجهی توسط یک شهروند به کلان وارد شد. استتسون کندی، نویسنده و فعال مدنی، با نفوذ به این گروه طی چند ماه توانست اطلاعات مهمی در مورد آیین‌های محرمانه و کلمات رمزی آن جمع کند؛ کندی اطلاعات خود را با نویسندگان یک برنامه رادیویی، سوپرمن، به اشتراک گذاشت که منجر به پخش «قبیله صلیب آتشین» شد و در طول دو هفته اسرار محرمانه کلان را افشا کرد. با کم‌ارزش و تحقیر کردن کلان، این برنامه ابهت و جذبه آن را از بین برد. با گذشت زمان، این گروه به سرعت رو به زوال گذاشت و امروزه دارای تنها چند هزار عضو فعال است.
در سال ۱۹۲۰، هنری فورد، صنعت‌گر یهودستیز، گزیده‌هایی از پروتکل‌های بزرگان یهود را به عنوان بخشی از یک سری سرمقالات موهن و تحقیرآمیز در روزنامه خصوصی خود، دیربورن ایندیپندنت، منتشر کرد. عموم مردم علاقه‌ای بدان نشان ندادند، و روزنامه نیویورک تایمز پروتکل‌ها را به عنوان «عجیب‌ترین ملغمه‌ای از ایده‌های احمقانه که تاکنون به مطبوعات راه یافته» محکوم کرد. با این حال، انتشار پروتکل توسط فورد به گسترش افکار یهودستیزانه در آمریکای مدرن کمک کرد، و پروپاگاندای فورد بعد‌ها توسط گوبلز و هیتلر مورد ستایش قرار گرفت.
بهاییان ایران از زمان تاسیس این مذهب در اواسط قرن نوزدهم میلادی مورد آزار و اذیت قرار گرفته‌اند. این آزار و اذیت پس از انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ به شدت افزایش یافت، و تا به امروز ادامه دارد. با حدود ۳۰۰ هزار پیرو، بهاییان بزر‌گ‌ترین گروه مذهبی غیرمسلمان در ایران را تشکیل می‌دهند، اما جزء اقلیت‌های مذهبی به‌رسمیت‌شناخته‌شده در قانون اساسی کشور نیستند و در نتیجه مشمول حمایت‌های مقرر در آن نمی‌شوند. امروزه بهاییان مرتبا مورد ارعاب، بازداشت خودسرانه، تخریب اموال، محرومیت از اشتغال و دسترسی به آموزش عالی قرار می‌گیرند. رهبران آیین بهایی در ایران هم‌چنان در زندان به سر می‌برند.
اگرچه زبان هندی رایج‌ترین زبان در هند است، بیش از ۷۸۰ زبان در سراسر شبه‌قاره هند وجود دارد. اما ۲۲۰ زبان در طول ۵۰ سال گذشته از آن‌جا که آخرین متکلمان آن‌ها درگذشته و کودکان آن‌ها را نیاموخته‌اند، از بین رفته‌اند. به دلیل این که زبان هندی و انگلیسی اغلب در آموزش و پرورش و توسعه مورد استفاده قرار می‌گیرند، انگیزه برای حفظ زبان‌های نادر کم است، و دنیای این زبان‌ها و فرهنگ آن‌ها در حال نابود شدن است. در واکنش به این روند، جنبشی برای حفظ میراث زبانی کشور در سراسر هند ظهور پیدا کرده است و کنش‌گران با استفاده از لغت‌نامه‌های سخن‌گوی آن‌لاین، ویدیوهای یوتیوب و رسانه‌های اجتماعی برای نجات این زبان‌ها از خطر انقراض تلاش می‌کنند.
در بهار سال ۱۹۹۴، شبه‌نظامیان هوتو حدود یک میلیون نفر از مردم رواندا و عمدتا از قوم توتسی را به قتل رساندند. اما تفکیک قومی شدید میان توتسی‌ها، و اکثریت هوتو‌، یک پدیده جدید است؛ اصولا در آغاز اصطلاح «توتسی» به مردم دامدار ثروتمند اطلاق می‌شد، در حالی که «هوتو»‌ها کشاورز بودند. با ظهور حکومت استعماری بلژیک، مردم رواندا مجبور شدند که کارت‌های شناسایی که روی آن قومیت آن‌ها ذکر شده بود، همراه داشته باشند. این اقدام و نیز ممنوعیت هوتو‌ها در دسترسی به آموزش عالی و تبعیض‌های دیگر زمینه‌ساز وقوع نسل‌کشی شد.
زمانی افغانستان دارای آثار باستانی متعدد مربوط به دوران پیش از اسلام بود، اما طالبان و دیگر گروه‌های غارت‌گر بسیاری از این آثار زیبا را در مخاصمات وحشیانه‌ای که گریبان‌گیر کشور بود، نابود کردند. با این حال، برخی از افغان‌ها در جهت حفظ میراث کشور اقدام کردند. زمانی که ارتش شوروی در سال‌های ۸۹-۱۹۸۸ از افغانستان خارج شد و یک جنگ داخلی سخت در کشور سرگرفت، عمر خان مسعودی، از مسئولان موزه ملی افغانستان در جهت حفظ آثار باستانی از دست غارت‌گران وارد عمل شد. با دفن گنجینه طلای باختری و مجسمه‌های ساخته‌شده از عاج در زیر کاخ ریاست جمهوری و خیابان‌های کابل در سال ۱۹۸۹، وی نهایتا پس از چهارده سال بسیاری از این آثار گران‌بها را آسیب‌ندیده بیرون آورد و آن‌ها را را به حامد کرزی، رئیس‌جمهور وقت افغانستان عرضه داشت.
در سال ۲۰۱۲، بخشی از اکثریت بودایی کشور، اقلیت مسلمانان برمه را به توطئه برای تسلط بر کشور متهم کردند و در نتیجه آن، محیط آن‌لاین شاهد اشاعه گسترده سخنان نفرت‌انگیز توسط کاربران برمه‌ای فیسبوک بود. با سخنان تند و اهانت‌آمیز آن‌لاین که به آتش اختلافات دنیای واقعی دامن می‌زد، جنبش پانزاگار برای مبارزه با این روند تشکیل شد. پانزارگار به معنای «صحبت گل» در فارسی است، و این جنبش با طراحی یک سری استیکرهای فیسبوکی «صحبت گل» برای ارسال ذیل مطالب توهین‌آمیز وارد عمل شد. این استیکر‌ها کارتونی و شاد هستند و در پی تشنج‌زدایی از بحث‌ها و استدلال‌های داغ از طریق تذکرهای خوشایندی برای رعایت احترام و رواداری هستند.
در تلاشی برای تحول اجباری اتحاد جماهیر شوروی به یک بهشت سوسیالیستی، حزب کمونیست حذف دین را به عنوان یک ضرورت ایدئولوژیک اعلام کرد. اگرچه کلیسای ارتدوکس عمیقا درآمیخته در جامعه روسیه قبل از انقلاب بود، حکومت اظهار عقیده به صورت عمومی را ممنوع اعلام کرد، صد‌ها مکان عبادت را تخریب کرد، و صد‌ها کشیش را اعدام کرد. با این حال، ایمان به مذهب ارتدوکس در روسیه ریشه‌دار باقی ماند – زمانی که نظام کمونیسم در اواخر دهه ۱۹۸۰ و اوایل دهه ۹۰ از هم فروپاشید، میلیون‌ها نفر غسل تعمید داده شدند و هزاران نفر به عنوان کشیش منصوب شدند. علی‌رغم تلاش برای حذف دین، امروزه اکثریت روس‌ها خود را مسیحی ارتدوکس می‌دانند.
کشور سیرالئون نماد رواداری مذهبی در غرب آفریقا است. با یک رئیس‌جمهور مسیحی که منتخب ملتی است که حدود ۷۰ درصد آن را مسلمانان تشکیل می‌دهند، هر دو گروه مسلمانان و مسیحیان این کشور در کنار یک‌دیگر به نیایش می‌پردازند در حالی که تغییر مذهب و ازدواج‌های بین پیروان ادیان مختلف متداول است. حتی برخی از شهروندان سیرالئون پیرو هر دو دین هستند؛ افرادی که به عنوان «کریس-ماس» شناخته می‌شوند و برای ادای نماز به طور منظم در مسجد حضور می‌یابند در حالی که صادقانه و با ایمان یکشنبه‌ها در کلیسا حاضر می‌شوند. (جهت اطلاع بیش‌تر ر.ک.: )
در اواخر قرن نوزدهم میلادی، هزاران مهاجر از جنوب آسیا برای ساخت یک شبکه راه‌آهن در اوگاندا که در آن زمان تحت‌الحمایه بریتانیا بود، به شرق آفریقا رفتند. در طول قرن بعد، بسیاری از این کارگران و فرزندان آن‌ها در اقتصاد رو به رشد داخلی به مشاغلی پرسود دست یافتند. اما به قدرت رسیدن عیدی امین در سال ۱۹۷۱ برای آن‌ها مشکل‌آفرین شد. با سوءاستفاده از احساسات ملی‌گرایانه بومیان اوگاندا، وی مهاجران آسیای جنوبی را «زالو» نامید و همراه با تهدید به زندان، دستور به اخراج فوری آن‌ها داد. بریتانیا سعی کرد میانجی‌گری کند، اما در ‌‌نهایت ناچار به پذیرفتن حدود ۲۷ هزار پناهنده از اوگاندا شد که منجر به از بین رفتن جمعیت هندی و پاکستانی در اوگاندا گردید.
اگرچه زبان هندی رایج‌ترین زبان در هند است، بیش از ۷۸۰ زبان در سراسر شبه‌قاره هند وجود دارد. اما ۲۲۰ زبان در طول ۵۰ سال گذشته از آن‌جا که آخرین متکلمان آن‌ها درگذشته و کودکان آن‌ها را نیاموخته‌اند، از بین رفته‌اند. به دلیل این که زبان هندی و انگلیسی اغلب در آموزش و پرورش و توسعه مورد استفاده قرار می‌گیرند، انگیزه برای حفظ زبان‌های نادر کم است، و دنیای این زبان‌ها و فرهنگ آن‌ها در حال نابود شدن است. در واکنش به این روند، جنبشی برای حفظ میراث زبانی کشور در سراسر هند ظهور پیدا کرده است و کنش‌گران با استفاده از لغت‌نامه‌های سخن‌گوی آن‌لاین، ویدیوهای یوتیوب و رسانه‌های اجتماعی برای نجات این زبان‌ها از خطر انقراض تلاش می‌کنند.
در کانادا آزادی مذهبی در سطح ملی، ایالتی، و محلی به شدت مورد حمایت قرار گرفته است. منشور حقوق و آزادی‌های کانادا که بخشی از قانون اساسی کشور را تشکیل می‌دهد، تبعیض بر مبنای دین و مذهب توسط دولت را ممنوع و آزادی عقیده و مذهب را تضمین می‌نماید. قوانین ایالتی حقوق بشر از این هم فرا‌تر می‌رود و کارفرمایان، ارائه‌دهندگان خدمات و دیگر اشخاص خصوصی را مستلزم می‌دارد که هم‌سازی معقولی را برای همگان، صرف‌نظر از عقاید مذهبی آن‌ها فراهم کنند.
ولتر، از بزرگ‌ترین متفکران عصر روشن‌گری، علی‌رغم انتقاد شدید از مذهب سازمان‌یافته، از مدافعان قاطع رواداری مذهبی بود. معروف‌ترین نمونه دفاع وی با یک تراژدی شروع شد. در اکتبر ۱۷۶۱، جسد مارک‌آنتوان کالاس، مرد جوانی از یک خانواده پروتستان در فرانسه کاتولیک، در مغازه پدرش در تولوز پیدا شد که به احتمال زیاد با خودکشی به زندگی خود پایان داده بود. افکار عمومی به سرعت متوجه ژان، پدر او، به عنوان متهم اصلی شد؛ باور بر این بود که وی برای جلوگیری از گرویدن مارک‌آنتوان به مذهب کاتولیک، او را به قتل رسانده است. ژان بار‌ها به طور غیرانسانی مورد شکنجه قرار گرفت و در ‌‌نهایت اعدام شد. ولتر که از بی‌عدالتی آشکار این پرونده به خشم درآمده بود، توانست حکم عفو پس از مرگ ژان را بگیرد، و رساله معروف خود در مورد رواداری مذهبی را به رشته تحریر درآورد.
ایالات متحده آمریکا در سیاست خود دارای تعهد رسمی به ترویج و ارتقای آزادی مذهبی در سراسر جهان است. در سال ۱۹۹۸، کنگره آمریکا قانون آزادی بین‌المللی مذهبی را به تصویب رساند و به موجب آن کمیسیون آزادی بین‌المللی مذهبی ایالات متحده تاسیس گردید. این کمیسیون بر وضعیت آزادی مذهبی در سراسر جهان نظارت می‌کند و به دولت ایالات متحده توصیه‌هایی را از جمله در مورد تعیین ناقضان جدی و مکرر آزادی مذهبی به عنوان «کشورهای مورد نگرانی خاص» (سی‌پی‌سی) ارائه می‌کند.
پیش از این که نخستین استعمارگران بریتانیایی در سال ۱۷۸۸ وارد خلیج بوتانی شوند، بیش از ۳۵۰ گروه مختلف از بومیان استرالیایی با زبان‌های بومی متعدد و طیف گسترده‌ای از آداب و رسوم فرهنگی در استرالیا وجود داشت. بیماری‌های واردشده از اروپا شمار جمعیت بومی را به شدت کاهش داد. آن‌هایی که جان سالم به در بردند، در بیش‌تر تاریخ استرالیا قانونا به حاشیه رانده شدند و قانون اساسی سال ۱۹۰۱ استرالیا حقوق شهروندی را برای آن‌ها به رسمیت نشناخت. تا این که نهایتا در سال ۱۹۶۲، اصلاحات حقوقی به بومیان استرالیایی که تعدادشان رو به کاهش بود، حق رای اعطا کرد.

  آزادی عقیده لزوما باید مجاز شناخته شود و بر مردم نیز باید بر همین منوال حکومت کرد تا همه بتوانند در کنار هم زندگی کنند، گرچه آشکارا عقاید متفاوت و مخالفی [با یک‌دیگر] داشته باشند.

- باروخ اسپینوزا (۱۶۳۲-۱۶۷۷)، فیسلوف آلمانی، رساله الهی-سیاسی، ۱۶۷۰

 دلگرم شدم وقتی که [دانستم] مردم در همه جا به دنبال آزادی‌های اساسی مشخصی هستند، حتی اگر در محیط فرهنگی کاملا متفاوتی زندگی ‌کنند.  

- آنگ سان سو چی (۱۹۴۵ – کنون)، برنده جایزه نوبل صلح و رهبر لیگ ملی دموکراسی در برمه، ۲۰۱۲

  رواداری [نه تنها] به معنای عدم تعهد به باور خویش نیست، بلکه سرکوب و محاکمه دیگران [بر سر عقیده] را نیز محکوم می‌کند.

- جان اف کندی (۱۹۱۷-۱۹۶۱) سی و پنجمین رئیس‌جمهور ایالات متحده، ۱۰ اکتبر ۱۹۶۰

 اول سراغ سوسیالیستها آمدند و من اعتراض نکردم چون سوسیالیست نبودم. بعد سراغ اعضای اتحادیه کارگری آمدند، و من اعتراض نکردم چون عضو اتحادیه کارگری نبودم. بعد سراغ یهودیان آمدند و من باز اعتراض نکردم چون یهودی نبودم. تا این که سراغ من آمدند و دیگر کسی باقی نمانده بود که برای من اعتراض کند.

- مارتین نیمولر (۱۸۹۲-۱۹۸۴)، کشیش لوتران و عالم الهیات آلمانی ضد نازی، ۶ ژانویه ۱۹۴۶

 دلگرم شدم وقتی که [دانستم] مردم در همه جا به دنبال آزادی‌های اساسی مشخصی هستند، حتی اگر در محیط فرهنگی کاملا متفاوتی زندگی ‌کنند.

  - آنگ سان سو چی (۱۹۴۵ – کنون)، برنده جایزه نوبل صلح و رهبر لیگ ملی دموکراسی در برمه، ۲۰۱۲

 رواداری چیست؟ نتیجه انسانیت است. همه ما از ضعف و خطا ساخته شده‌ایم؛ بیایید متقابلا نسبت به کوته‌فکری‌های یک‌دیگر گذشت کنیم، که این اولین قانون طبیعت است.

- ولتر (۱۶۹۴-۱۷۷۸)، نویسنده عصر روشن‌گری، تاریخ‌نگار و فیلسوف فرانسوی، ۱۷۶۴

 من هیچ خصومتی با کسی ندارم، هر کس کرامت انسانی را پاس دارد، فارغ از دین و باورش، سر خود را برای تعظیم در پیشگاهش فرود می‌آورم و او را عزیز می‌دارم.

- عبدالحمید معصومی تهرانی، روحانی برجسته ایرانی

  تاریکی نمی‌تواند بر تاریکی غلبه کند؛ این کار تنها از روشنایی برمی‌آید. نفرت نمی‌تواند بر تنفر غلبه کند؛ این کار تنها از عشق برمی‌آید.

- مارتین لوتر کینگ جونیور (۱۹۲۹-۱۹۶۸)، کشیش باپتیست آمریکایی و رهبر جنبش حقوق مدنی آمریکاییان، قدرت دوست داشتن، ۱۹۶۳

  ما گذشته دهشتناک خود را به یاد می‌آوریم تا بتوانیم به آن رسیدگی کنیم، تا بدون این‌که فراموش کنیم، در مواقعی که بخشش یک ضرورت است، گذشت کنیم؛ تا مطمئن شویم که دیگر هرگز چنین امری غیرانسانی ما را از هم جدا نخواهد کرد، و برای این که میراثی را ریشه‌کن سازیم که تهدیدی خطرناک در کمین دموکراسی ماست.

- نلسون ماندلا (۱۹۱۸-۲۰۱۳)، انقلابی ضد آپارتاید در آفریقای جنوبی و اولین رئیس‌جمهور سیاه‌پوست آفریقای جنوبی، ۲۵ فوریه ۱۹۹۹

  هیچ‌کس در بدو تولد از دیگری به خاطر رنگ پوست، پیشینه، یا دین‌اش متنفر نیست. انسان باید نفرت ورزیدن را یاد بگیرد و اگر می‌تواند نفرت‌ورزی را بیاموزد پس [به راحتی] می‌تواند محبت کردن و عشق ورزیدن را فرا گیرد چون عشق به طبیعت قلب انسان بیش‌تر می‌نشیند تا احساس مخالفش.

- نلسون ماندلا (۱۹۱۸-۲۰۱۳)، انقلابی ضد آپارتاید در آفریقای جنوبی و اولین رئیس‌جمهور سیاه‌پوست آفریقای جنوبی، راه دشوار آزادی: زندگی‌نامه خودنوشت نلسون ماندلا، ۱۹۹۵

  آرزوی خدا این است که تو، من و همه ما بفهمیم که اعضای یک خانواده‌ایم، که برای با هم بودن ساخته شده‌ایم، برای خوبی و برای مهرورزی.

- دزموند توتو (۱۹۳۱-اکنون)، فعال حقوق اجتماعی آفریقای جنوبی و اسقف بازنشسته، ۲۶ آوریل ۲۰۰۵

  نفرت مشکلات بسیاری را در این جهان ایجاد کرده، اما یکی را تا کنون حل نکرده است.

- مایا آنجلو (۱۹۲۸-۲۰۱۴)، نویسنده و شاعر آمریکایی

  همان‌طور که رواداری سرچشمه صلح و آرامش است، نارواداری منشا بی‌نظمی و درگیری است.

- پی‌یر بل (۱۶۴۷-۱۷۰۶)، فیلسوف فرانسوی، ۱۶۸۶

  رواداری و بردباری نباید به عنوان نشانه‌های ضعف شناخته شوند، آن‌ها نشانه‌های قدرت هستند.

- دالایی لاما چهاردهم، (۱۹۳۵-کنون)، ۲۱ سپتامبر ۲۰۱۲

  هر کس باید از حق آزادی اندیشه، وجدان و مذهب برخوردار باشد. این حق شامل آزادی برای داشتن یا انتخاب مذهب یا عقیده توسط خود فرد می‌شود و [هم‌چنین] شامل آزادی فردی یا در باهمستان با دیگران و در مکانی عمومی یا خصوصی، برای اظهار عقیده یا مذهب خویش از طریق عبادت کردن، برگزاری مراسم، انجام و تدریس آن است.

- میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی، ۱۶ دسامبر ۱۹۶۶

  رواداری یعنی احترام قائل بودن برای فردی دیگر، نه به این خاطر که او اشتباه می‌کند یا حتی به این خاطر که حق با اوست، بلکه به این دلیل که او انسان است.

- جان کاگلی (۱۹۱۶-۱۹۷۶) نویسنده کتاب دین در دورانی سکولار، ۱۹۶۸

 برای ساخت آینده باید گذشته را شناخت.

- اتو فرانک، (۱۸۸۹-۱۹۸۰)، تاجر آلمانی و پدر آن و مارگوت فرانک، (۱۹۶۷)

 من نمی‌خواهم چهارطرف خانه‌ام دیوار باشد و پنجره‌ها مسدود باشند. [بلکه] می‌خواهم [نسیم] فرهنگ تمام سرزمین‌ها، تا سرحد ممکن، به خانه‌ام بوزد. ولی اجازه نخواهم داد هیچ فرهنگی به خانه من تحمیل شود و هرگز در خانه فردی دیگر به عنوان غریبه، گدا یا برده زندگی نخواهم کرد. 

- مهاتما گاندی (۱۹۴۸ – ۱۹۶۹)، رهبر جنبش استقلال هند، ۱۹۲۷

  پاسخ دادن نفرت با نفرت، نفرت را افزون می‌کند، انگار که تاریکی بیشتری را بر شبی بی‌ستاره بپاشانید.

- مارتین لوتر کینگ جونیور (۱۹۲۹-۱۹۶۸)، کشیش باپتیست آمریکایی و رهبر جنبش حقوق مدنی آمریکاییان، دوست داشتن دشمنانت، ۱۹۵۷

 من به مسلمانان، یهودیان، مسیحیان، زرتشتیان، بودایی‌ها، بهایی‌ها و سایرین احترام می‌گذارم، حتی به خداناباورانی که به اصول انسانی معتقدند احترام می‌گذارم. من همه آن‌ها را از صمیم قلب دوست دارم و دست تک‌تک‌شان را می‌بوسم. 

- عبدالحمید معصومی تهرانی، روحانی برجسته ایرانی

 جایی که کتاب‌ها را می‌سوزانند، انسان‌ها را نیز خواهند سوزاند.

- هاینریش هاینه (۱۷۹۷-۱۸۵۶)، شاعر، روزنامه‌نگار، مقاله‌نویس و منتقد ادبی آلمانی، نمایشنامه المنصور، ۱۸۲۱

 هیچ فردی نباید مجبور به انجام یا حمایت از هر گونه آیین یا عبادت مذهبی شود یا به نوعی دیگر، به خاطر اعتقادات و باورهای مذهبی‌اش تحت آزار قرار گیرد، بلکه تمام مردم باید بتوانند آزادانه باورهای مذهبی خویش را اظهار کرده و با بحث، آن‌ها را پاس دارند.

- توماس جفرسون (۱۷۴۳-۱۸۲۶)، نویسنده اعلامیه استقلال و سومین رئیس‌جمهور ایالات متحده، اعلامیه آزادی مذهبی ویرجینیا، ۱۷۸۶

  همدردی گهگاه توانایی مهمی برای درک زندگی فردی دیگر و قرار دادن خود در موقعیت او است. همدردی آگاهی از این امر است که واقعا هیچ آرامش و لذتی نمی‌تواند برای من وجود داشته باشد مگر این که برای تو هم فراهم باشد.

- فردریک بیوکنر (۱۹۲۶-کنون)، عالم الهیات و نویسنده آمریکایی

  همدردی یک مقوله مذهبی نیست [بلکه] یک مقوله انسانی است. یک کالای لوکس و تجملاتی نیست [بلکه] کالایی ضروری برای آرامش و ثبات ذهنی خودمان است. همدردی برای نجات و بقای انسان ضروری است.

- دالایی لاما چهاردهم، (۱۹۳۵-کنون)

توانا را ببينيد

درباره توانا

توانا: آموزشکده جامعه مدنی ایران، موسسه‌ای پیشگام در زمینه آموزش آنلاین است. توانا در تاریخ ۱۷ می سال ۲۰۱۰ با هدف حمایت از شهروندی فعال و رهبری مدنی در ایران از طریق راه‌های گوناگون برای آموزش شهروندی و برنامه‌های ظرفیت‌سازی برای جامعه مدنی، شروع به کار کرد. چشم‌انداز توانا دست‌یابی به جامعه‌ای آزاد و باز برای ایرانیان است، جامعه‌ای که در آن هر ایرانی از فرصت‌های برابر، عدالت و آزادی‌های کامل مدنی و سیاسی بهره‌مند شود.

درباره پروژه رواداری

پروژه رواداری در صدد است تا منبع الهامی باشد برای پلورالیسم (چندفرهنگی)، آگاهی، آزادی مذهبی و به رسمیت شناختن تفاوت در میان شهروندان. پروژه رواداری با تهیه و استفاده از مجموعه متنوعی از منابع آموزشی به زبان‌های فارسی، عربی و انگلیسی، بر نقش هر فرد برای مقابله با نفرت تاکید داشته و به برشمردن فواید زندگی روادارانه در جامعه‌ای باز و آزاد می‌پردازد. پروژه روادری از طریق آموزش سعی دارد تا جلوی اذیت و آزار و نسل‌کشی [اقلیت‌ها] را گرفته و بذرهای بنیادین جامعه‌ای پایدار و متنوع را در خاورمیانه بزرگ کاشته و پرورش دهد.

به توانا بپيونديد