آرون دومین فرزند از شش فرزند یک خانواده یهودی بود که در شهر ویلنا که مرکز فرهنگ یهودی شناخته می شد، به دنیا آمد. دوستان و خانواده او را آرکه صدا می زدند. پدر آرون خانواده بزرگش را با درآمد اندک حاصل از پاک کردن دودکش ها اداره می کرد.
۱۹۳۳-۳۹: من در کودکی به مدرسه روزانه یهودی می رفتم و سپس به دبیرستان دولتی رفتم. هنگامی که ۱۴ ساله بودم پدرم در یک حادثه نابینا شد و من مجبور شدم برای حمایت از خانواده تمام وقت کار کنم. من عضو یک گروه کمونیست زیرزمینی بودم، چون کمونیسم را راهی برای مبارزه با یهودستیزی در لهستان می دیدم. در پاییز ۱۹۳۹ هنگامی که شوروی شهر ویلنا را اشغال کرد، زندگی ما مختل شد.
۱۹۴۰-۴۵: آلمانی ها در ژوئن ۱۹۴۱ ویلنا را اشغال کردند. در ۶ سپتامبر همان سال من مجبور شدم دو سال در گتوی ویلنا زندگی کنم. دو هفته قبل از تخلیه گتو در سال ۱۹۴۳، من به یک اردوگاه کار اجباری در استونی فرستاده شدم. طی سال بعد، من به شش اردوگاه بیگاری منتقل شدم و سپس به مدت ۹ ماه به اردوگاه کار اجباری داوتمرگن در باواریا فرستاده شدم. ما ۱۰۰۰ نفر در یک بازاداشتگاه شبیه به طویله بودیم. در وسط اتاق، یک بخاری قرار داشت که عصرها دور آن جمع می شدیم تا شپش های روی بدنمان از گرما بمیرند.
آرون از زندگی در اردوگاه جان سالم به در برد. او در ماه مه ۱۹۴۵، هنگامی که همراه با جمعی دیگر از زندانیان در راه اردوگاه کار اجباری داخائو به سمت کوه های آلپ آزاد شد، ۹۰ پوند وزن داشت. او در سال ۱۹۴۹ به آمریکا مهاجرت کرد.
کپی رایت © موزه یادبود هولوکاست ایالات متحده آمریکا، واشنگتن دیسی